رنگ هاي آرام و صاف در ميان فضاي اتاق مي گردد . او آرام و نا آرام ، سرگردان و پريشان به تمام دختراني نگاه مي كند كه آنها را بيگانه احساس مي كند . چند دور ، دور خودش مي چرخد و به آرامي لباس تازه دوخته شده اش را كه كسي تا به حال آن را نديده است...
روی ادامه مطلب کنید.
:: موضوعات مرتبط:
داستان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 / 11 / 1389 |
نظرات (0)